سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روز و روزگار

روزی بود روزگاری نداشت جنگلی بود که درخت نداشت در این جنگل


شکارچی بود که تفنگ نداشت روزی این شکارچی باتفنگی که فشنگ


نداشت آهویی شکار کرد که سر نداشت وآنرا در کیسه ای انداخت که ته


نداشت این شعر شاعری داشت که اسم نداشت درسته سروته نداشت اما


ارزش سر کار گذاشتن روداشت!!!